به مادر شوهرم چه جوری بگم خجالت بکشه

والا روم نشد حتی به روی شوهرم بیارم 

اومد خونه پدر من مامانم غذا اورد براش خورد و رفت

خونه مادرش نزدیک سر کارش بود 

شوهرم با مادر من راحت تره تا مادر خودش رودرواسی داره روش نشد چیزی بگه 

والا منم روم نشد حتی به روی شوهرم بیارم 

اومد خونه پدر من مامانم غذا اورد براش خورد و رفت

خونه مادرش نزدیک سر کارش بود 

وظیفه که نه ....بحث وظیفه نیس... به هر حال مادره ... 

شاید مادر من فرق داره من نگاهم جور دیگه ایه 

به هر حال سر ناهار غریبه هم خونه ادم باشه یه تعارفی چیزی  ادم میزنه

نه اشکالی نداره 

اخه مادر فرق داره حالا بچهداش تایم ناهار اونجا بوده نه از سر وظیفه و توقع از سر مهربونی و محبت و دلسوزی که بچم نباید گشنه باشه تا بعد از ظهر یه لقمه غذای ساده براش میورد 

چی میشه مگه 

کلا همیشه همین جوریه

بنا به دلایلی پیش اومده دیگه خونه پدرم موندیم 

مردم چیه پدر و مادر فرق دارن

حالا یه لقمه ناهار مادرش میورد چی میشد مگه

نه دیگه نگفتم روم نشد حتی به روی شوهرم بیارم دیگه چی بگم طفلک خجالت میکشه بحث محبته بحث خوردن که نیس 

اومد خونه ما مامانم غذا اورد براش خورد و رفت نوش جانش 

ولی محبت مادر فرق داره از روی محبت یه نیمرویی چیزی میزد همیسه که اونجا نیس موقع ناهار و خونه مادرش نزدیک سر کارش بود 

نه والا روم که نمیشه ولی محبت مادر فرق داره از نظر من عجیبه

اره دیگه چی میشه مگه بحث خوردن و نخوردن و بحث اینجا یا اونجا خوردن نیس بحث محبته.... بحث احترامه.... فرق مادر چیه؟ 

دیگه  غریبه هم تایم ناهار خونه ادم باشه یه تعارف هم شده ادم‌میکنه که نگهش داره

بحث ادب کردن نیس ... بحث محبته.... مادرفرق میکنه خب ...

هر روز که نمیره اونجا امروز استثنا کاری پیش اوند منم بهش برای ناهار چندبار زنگ زدم گفت اونجا هستم از ظهر تا ساعت ۵ اونحا بود طفلی گشنه اومد ناهار خورد و رفت سرکار نوش جانش منم دیگه روم نشد چیزی بگم  ولی خونه مادرش نزدیک کارش بود و خونه ما دورتر 

من ۱۳ ساله عروس این خانواده هستم از اول نامزدی کلی رفتارهای بد و توهین امیز دیدم هیچ وقت بی احترامی نکردم و جواب ندادم

الان دیگه حساس شدم و ظرفیتم پر شده بازم چیزی نمیگم ولی خب خودشون باشن کوچک تربن چیزی بشه یا نه داستان درست میکنن