بچه برای بار سوم اومد و من واقعا عصبانی شدم و گفتم نه خاله بهت نمیدم برو بشین سر میز خودت و اخم کردم
اینو که گفتم یهو منفجر شد ، اول یه دونه محکم زد رو پای من و بعد جیییغ و داد
منم پا شدم و بلند به مادرش گفتم بچه ات رو جمع کن دیگه
مامانه پسرش رو بغل کرد و یه چک محکم جلو کل کافه زد تو گوشش
بچه ها خیلی صداش بد بود پسره نفسش بند اومد سرخ شد 😭