ما هر زمان که میریم خرید حتما باید کلی چیز از چای گرفته تا مرغ و مایع لباس شویی و خوراکی برای مادرشوهرم اینا هم بخریم
هرموقع هم ک میریم خونشون دست پر میریم و شده یکم میوه میخریم و میبریم
پدر من قصابه هر زمان گوشت تازه میاره بهترین قسمت هاشو برام میزاره کنار ک بیارم خونم شوهرمم بعضی وقتا میگه بیا یکم گوشت ببریم برای خانوادش
از اینکه وضع مالی خانوادش خوب نباشه نیست اتفاقا خودشون دو نفرن دیگه از عهده خرجشون بر میان
هر زمان هم میریم خونشون اگه مهمون نداشته باشن با بدترین چیزا ازمون پذیرایی میکنن مثلا شام فقط گوجه وخیار میاره با نون بخوریم حتی الان ک باردارم واقعا سخته برام شام اونجا موندن ولی ب اصرار شوهرم میرم
رفتار مادرشوهرم و پدرشوهرم باهام خیلیییی خوبه دلمم نمیاد چیزی به شوهرم بگم دیگه کمتر براشون چیز ببریم
هفته پیش کباب کوبیده بسته بندی کردم تو یخچال گذاشتم چون بدغذام اون بتونم بخورم شوهرم گرفت برد خونه مادرش امروز بشدت گشنم بود و ناهاری ک برای شوهرم گذاشتم دوست نداشتم دیگه تا آخرین لحظه تحمل کردم چیزی نخوردم فقط اخرش دیگه زیادی گفت چرا چیزی نمیخوری گفتم ای کاش کباب کوبیده بود اونو درست میکردم هوس کردم انگار عصبی شد از حرفم
بنظرتون من زیاد حساسم یا حق با شوهرمه؟؟