یه عده ادم بهم خیلی ظلم کردن من مظلوم نمایی نمیکنم هرکی جریان رو فهمیده حق رو به من داده.
و همین کینه باعث شده چشم دیدنشونو نداشته باشم با اینکه مجبوریم رفت و امد و کنیم و جلوشون لبخند میزنم اما اصن راضی نیستم ازشون.
اما خسته شدم از زیاد فکر کردن .کسی مثل من بوده چطور به ارامش رسیدید و خودتون خلاص کردید!
منتظر گذر زمان موندم چون مطمعنم کارما داره
شاید سوء تفاهم شده
اصلا خوبی دیگه ای ندارن که به اونا فکر کنی؟
دقیقا من مثل خودتم
و هی خودخوری میکنم هی انرژی منفی به خودم وارد میکنم
واقعا بعضیا بد و عقده ان و تحمل کردنشو بسیار سخته کاش اینجور آدما هیچ وقت نبودن
تعریف کن چکار کردن
منم شرایط شما رو داشتم ولی به این نتیجه رسیدم که من دارم خودم از بین میبرم عمر و وقتم داره تلف میشه ولی طرف راست راست برای خودش میگرده
دوستام و فامیل نزدیک؟ و اینکه میگی همه حق رو بهت دادن، اول اینکه به اطرافیان خیلی نزدیک که دوطرفتون رو میشناسن نباید بشینی تعریف کنی! این کار بیشتر باعث میشه حرف تو حرف بشه و فکرو خیال خودت ب مرور بیشتر
من الان دقیقا مثل شما هستم و بزگترین ضربه
روحی رو از آدمای نزدیکم خوردم دوس دارم خودم و بردارم
برم یه جای دور دیگه هیچکس و نبینم
هیچ جوره آروم نمیشم هیچ وقت نتونستم از خودم دفاع کنم
سر همین همه چی کینه شده دوس ندارم دیگه کسی رو ببینم
اصلا دلم نمیخواد با کسی حرف بزنم
