امروز پریود شدم بعد خیلی درد داشتم حس کردم فشارمم داره میوفته دست و پاهام یخ کرده بود بعد مامانم گفت بیا بریم درمانگاه فشارتو بگیرم رفتیم گرفتیم گفت خوبه نمیخواد سرم بزنی موقع برگشت داییم زنگ زد مامانم گفت برام یه سری خرید کن بیار خونش بهمون نزدیکه
خلاصه من خیلی درد داشتم هی دنبال مامانم میرفتم تو مغازه ها هی از درد وسط خیابون مینشستم دیگه یه جا بلند زدم زیر گریه به مامانم گفتم من دارم میمیرم تو به فکر خریدای داداشتی همینجوری راه میرفتم گریه میکردم مامانمم دنبالم میومد دیگه یه جا رو صندلی نشستم داشتم گریه میکردم چند تا خانم دیدنم اومدن پیش مامانم گفتن چی شده و اینا
خیلییی بد شد آبروم که رفت پشیمونم هستم از رفتاری که با مامانم کردم واقعا دلم میخواد خودمو بکشم ولی دست خودم نبود خیلی حساس شده بودم همش فکر میکردم برای مامانم مهم نیستم حالا مثل سگ پشیمونم نمیدونم چطوری از دل مامانم در بیارم