بعد ادای مامانای خوب در میورد بچه رو یه نصف روز میبرد پارک فک کرده بود شاخ غول شکسته
من خیلی اهل همزاد پنداری ام
با خودم گفتم من بچه هامو ببرم پارک حال ندارم اینجوری پا به پاشون بدوم
اما شب تا کنارم نخوابن،نفسشون بهم نخوره،خوابم نمیبره
تا قاشق قاشق غذا بهشون ندم و از سیر شدنشون مطمئن نشم،خودم دستم به غذا نمیره
این نصف روز میبرد پارک و بعد دیگه برو که رفتی