ما الان سه روز اومدیم خونه جدید. صاحب خونمون یه داداش داره بعد دیشب در خونه ما رو زد داشت با بابام صحبت میکرد پسره پیرهن تنش نبود. خونش که چسبیده به خونه ما
حالا بابام میگه پسره الدنگ چرا اومد دم در چرا پیرهن تنش نیس بعد به تعنه میگفت پسره گفته مجردم
من میخواستم برم خرارزی گفت خودم میمیبرم. یعنی من این شکایت بابام درک نکردم خسته شدم