دلممیخواد باهاش حرف بزنم ولی از دستش خیلی ناراحت شدم چون رازی بهش گفتم به خواهرم نگه رفت همه چیو بهش گفت و اینکه یاد چند حرکت زشتش میافتم که یک شب با شوهرش رفتیم بیرون گفتم دیگه الان موقع شام من باید برم خونه گفت بزار بریم ی دوری بزنیم بعد میرسونمت خلاصه بعد که گشتو زدیم دوستم گفت برو خودت اسنپ بگیر یا آژانس برو خودت بعد شوهرش ی نگاه به دوستم کرد ناراحت شد گفت بزار خودم برات اسنپ بگیرم دوستم نداشت گفت بزار پولشو خودش بده خیلی ازش ناراحت شدم شوهرش خیلی نگران من شد گفت آخه الان دیر وقته درست نیست تنها بریم برسونمیش خلاصه نداشت منم تنها رفتم حالا هی به من زنگ میزنه منم جواب نمیدم تازه هم بچه زایده میگه بیا بچه منو بیبن منم نرفتم بهم آسیب زده زیاد تازه میگفت منو میخواد با پسر خاله علاف بی کارش آشنا بکنه بعد اون موقعه شوهر من اون موقعه همه چی داشت ماشین داشت کار خوب داشت میگفت ردش کنما بیایم خاستگاری منم دیدم انقدر بهم بدی کرده به حرفش گوش ندادم با همسرم ازدواج کردم الانم راضیم حالا هی به من زنگ میزنه خواهرمم که خیلی عوضی واسه که سر از کار من در بیاره میره امار از این دوستم میگیره منم جواب زنگ های اینو نمیدم
عین همین رفیقو تو زندگیم داشتم که فضول و دو بهم زن بود
کاملا قطع رابطه کردم و تمام
متاهل💍 نَ همتا جون هستم و نَ ۲۲ سالمه😁 این کاربری سابق یکی از دوستانم بوده که به من واگذار شده (از سال ۱۴۰۲)😇 یه بیوگرافی کوشولو از خودم یک عدد دختر مهربون☺ منطقی📚 پرانرژی😍💪 چشم درشت و قهوه ای ابرو کمون ماه پیشونی قد بلند🙃 اینجانب دارای یک عدد همسر میباشد💍🫦🫀درخواست از جانب هر مذکری ممنوع🤡 رسالت من باشگاه رفتنه😎 سعی من براینه که لبخند از رو لبم کنار نره چون معتقدم لبخند من نه تنها به خودم حتی به اطرافیان هم انگیزه و نشاط میده❤ویکتور هوگو رو خیلی دوست دارم بخاطر جمله های نابش مثلا اونجا که میگه: به عقیده من هیچکس عاقل نیست مگر زنو شوهری که یکدیگرو به حد پرستش دوست بدارند🥺 اما من فراتر از پرستش که مرگ باشه، دوستت دارم...❤️🫠
دلت نمیخواد باهاش حرف بزنی خودآزاری داری میخوای یه ضربه بدتر بهت بزنه از اساس زندگیتو نابود کنه. وگرنه همون بار اول که شب تنهات گذاشت یا دنبال بهم زدن رابطت بود تمومش میکردی
فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم... تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.