واقعا از عید دیگه خونشون ندیدم هر وقت خواستیم بریم گفت داریم میریم بیرون.با دخترش تنهان
الانم من چند باری زنگ زدم خب چرا نمیان و بیرون بریم و ....والا هیچ عکس العملی ندارن نه دعوت میکنن البته قدیم هم نمیکرد خودمون میرفتیم الان دیگه بدتر شده بخایم بریم هم می‌پیچونن...شوهرم میگه بدرک چرا انقدر واست مهمه
من بخاطر دخترم غصه میخورم چون خیلی دوست داشت بره خونه مادربزرگش محلش نمیدن
ی سوال مادرشوهرم چجوری دلش میاد نوشو نبینه؟
بهتررر
چ عروس خوب و خون گرمی
همینا رو زنگ بزن بهش بگو ...بگو نگرانتون شدم دلتون برای نوتون تنگ نمیشه؟
بعد مادر من هر روز از دلتنگی نوه اش گریه میکنه راه میره باهاش حرف میزنه قربون صدقش میره
من از خدامههههه،بهترررررر.
حرف شوهرت فقط.چه خوب گفت.
یک کلاغ وقتی از باغ قهر میکنه هزار تا گردو به نفع باغبونه... بهتر... ماپر شوهرت وقتی محبت نداره بدرد بچتم نمیخوره...
بیکاری به خدا
شوهرت هم تنها نمیره ؟
منم هرروز میگم بریم خونه مامانت همسرم میگه نه. فکر میکنم پشت سرم چیزی گفتن که همسرم منو نمیبره. ولی نمیگه هیچی
برو خدا رو شکر کن، دنبال‌درد‌سری
پسرش‌هم‌نمیره؟
چون بی عاطفه ست و نوه شو دوست نداره مادر دیدم بچش و انداخته دور این که دیگه نوه ست بعدشم ول کن بابا خودتو سبک نکن دخترت و ببر پارک سینما. شهربازی خوش بگذرونه
اونوقت مادرشوهر من دم به دقیقه انتظار دیدنایی داره....اگه دو روز شوهر و بچه هامو نبینه باید روبوسی کنه باهاشون. خوبه ها....اما کمتر ببینمش 🤪
