نرفت.زنگ زددم پدر شوهرم با مادر شوهرم اومدن اینجا دیگه اون لحظه خونش بند اومده بود اونا هم گفتن ببریم بیشتر سرشو اذیت میکنن نبردن.ولی من دارم از استرس میمیرم.😭بر عکس امشب رفت سر شب بزووور خاله مو که میشه عمه اش رو اورد اینجا که اینجور اتفاقی افتاد..😭