داداشم گفت چقدر کتاب میخونی باید پیش خودت فکر می کنی الان فیلسوفی چیزی هستی 😂😡
بعد پارتنرم کنارش بود زد زیر خنده گفت تو دقیقا تو به من نمیای من هیجانی هستم ولی تو افسرده و همش گوشه گیری هستی و کتاب میخونی من خیلی خاطر خواه دارم باید برم پیش اونا شاید یکیشون مثل من بود🥲😠
بعد داداشم داشت میرفت تو آشپزخونه چایی بیاره ریخت رو یکی از کتاب های که من قدیم خونده بودم نگهش داشته بودم تا الان کلا خیس شد بعد گفتم چه غلطی داری می کنی گفت بخدا به عمد نمیخواستم بعدش گفت تو چرا آنقدر حالا حساسی رو کتابت
خب بچه ها چیکار کنم من از کتاب خوندن لذت میبرم 😭😭😭