شوهرش فوت کرده تا الان نزدیکمون بود شبا هم میریم هر دو اونجا میخوابیم با شوهرم ولی میگه دیگه نمیخوام تنها باشم میخوام بیام باهاتون زندگی کنم به شدت هم ادم دخالتگریه و اهل غر
دارم دق میکنم
بچه دیگه ای نداره؟چرا همش شما میری
چقدسخته واقعا.من ک نمیتونم جاتون باشم
خب شوهرت بگه زنم راحت نیست
اون بگه شما قبول نکنید،،وقتی سالمه نیاز ب مراقبت نداره بمونه خونش شما سر بزنید بهش
بستگی ب رابطه تو شوهرت داره
چقد ازت حرف شنوی داشته باشه
من به شخصه نمیتونم حتی مادر خودم باشه
تنهاست. اگر میتونید همسری براش پیدا کنید هم‌از تنهایی درمیاد هم نیازی به کسی دیگه نداره هم روحیش عوض میشه. توسن بالا آدم بیشتر نیاز به همسر داره تا سن پایین‌تر. سن که میره بالا هم دیگه آدم حس و حال بیرون رفتنو و سرخودشو گرم کردن بادید و بازدید نداره هممثل قبل هم توانشو نداره هم حوصلشو هم دیگه دوران دوستی و اینور اونور رفتن هم از ادم‌گذشته حوصلشو ندارن برعکس باور فرهنگ عامه تو سن بالا ادما بیشتر نیاز به همدم دارن و تنهایی رو عمیقتر حس میکنن
اصلا و ابدا نذار یه شبم بمونه
وگرنه دیگه ول کن نیس
منم تنها طاقت نمیارم باید کسی رو براش پیدا کنید بسپرید. یه آدم خوب. اگر شوهرتم‌گارد داره مادر من‌تا آخر عمر بایدمجرد باشه گاردشو بشکن بگو این دوران برای همه هست خودت حاضری تا آخر عمر تنها زندگی کنی تازه راحت میری اینور اونور مهمونی گردش دورهمی تو سن بالا که حوصله این چیزارو هم ندارن تنهاییشونو با هیچ جیزی نمیتونن پرکنن بیشترم نیاز به همدم عملا دارن مادرت نیاز داره تنها نباشه و به یه همدم نیاز داره اگر مریض بشه حداقل یکی هست همصحبتش بشه یه لیوان آب بده دستش
محکم جلوش وایسین بگین زندکی یه روز دو روز نیست که .اولش ناراحت بشه بهتره تا بعدن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
