من از ساعت سه بعدازظهر شروع میکردم تا نه شب یکی دو ساعت استراحت میکردم بعد دوباره از دوازده شب شروع میکردم تا هفت صبح
چون صبحها اصلا نمیتونستم پاشم درس بخونم به خصوص تو زمستونا
ادمی بودم که گیراییم شبا بالا بود
هنوزم مهمترین تصمیم های زندگی رو نصف شب میگیرم