یهو یاد اون روز افتادم
یه دختر تقریبا ۱۵ ۱۶ سال اینجوریا تو قطار اومد کنارم نشست
قطار ساعت ۱۰ میرسید به مقصد
اون دختر وسطای مسیر بهم گفت با دوستش قرار داره ولی اون ساعت ۳میتونه بیاد و اون دختر این فاصله رو بیکار بود...بهم گفت میای بریم کافه یه چیزی بخوریم؟
من بهش گفتم نه ولی همیشه برام سوال موند دختر ۱۵ ۱۶ساله چطور اجازه داشت تنهایی سفر کنه و چرا اون پیشنهادو بهم داد یعنی نقشهای چیزی داشت؟!برام عجیب بود و حس خوبی نداشتم بهش