۱۷ ساله با دوز و کلک منو کشوند خونه پدر و مادرش نشستیم . یعنی روزی نبوده که از اینجا بودنم ناراحت و نباشم و خود خوری نکنم .
چند بار دعوا و قهر و رفتن خونه پدرم که هیچ نتیجه ای نشده .
هر چی قناعت کردم و طلا جمع کردم ذره ذره و بعدش دو دستی تقدیم آقا کردم ماشین بگیره خونه بگیره وسیله کار بگیره با ندونم کاری خیلی هاشو از دست داد .
تا اینکه اینبار قول داد خونه اجاره کنه پول دستش اومد .
الان پول دستش هست میگه خودت برو بگرد من نمیام . خودم رفتم . یک هفته ست قهریه و حرف نمیزنیم. قرار بود پول تو حسابم باشه . دیروز میگفت خوب کردم نزدم . من رفتم دنبال خونه پیدا کردم . گفتم بیا تو هم برو ببین اوکی و بده . بریم قول نامه کنیم . جواب نمیداد. لاله لال .
منم چند بار گفتم حرفمونو دهن این و اون ننداز . آروم و بی سر و صدا در بیاییم . میری خونه رو ببینی ؟
گفت نه نمیبینم . دیگه منم هر چی از دهنم در اومد گفتم . هر چی فحش بلد بودم دادم
اونم گفت آرزوی خونه رو به گور میبری . منم دوباره فحش که باید بگیری . اونم گفت طلاقت میدم وای نمیگیرم .
رفتم مامانشو صدا کردم گفتم یا باید خونه بگیره یا من میرم .
خلاصه مامانش گفت آروم باش میگیره . اینم گفت بخاطر حرفایی که زد نمی گیرم .
منم گفتم باید پول تو حسابم باشه نباشه میرم 😭😭😭
یعنی هر جور بگید من تو این ۱۷ سال باهاش کنار اومدم . نخواست که زندگی بسازه . من با چنگ و دندون و الکی نگه داشتم . ۳ تا بچه رو هم اسیر کردم .
بچه ها اینجا خیلی اذیتم . یعنی زندگی شخصی حریم خصوصی نداریم . از این ور اتاق خواب هم نداره طبقه مون . یعنی درگیری سر هر چیزی که فکرشو کنید داریم .
چه کنم ؟