انگار که خانمه خارج از کشور بود مدت کوتاهی میاد اینجا و اشنا میشن و عقد میکنن بعد چندماه که قبول میشه و میره خارج کشور و یه مدت پیش پدرزن و مادر زنش زندگی میکنن بعد یکسال که وضعشون یکم بهتر میشه این اقا میگه خونه مستقل بگیریم اما خانم میگن که بدون خانوادش نمیتونه زندگی کنه و نمیتونه از مامان باباش جدا بشه و همه جا دوست داشته مادر و پدر هم باشن و وقتی اعتراض میگه خانمه میگه من سرد شدم ازت و اگه میخوای جدا شو و برگرد ایران ایناهم جدا میشن
و برمیگرده ایران