من برگشتم و باهاش اشتی کردم اما هر کاری میکنم نمیتونم با شغلش کنار بیام ، شما فک کنید دو روز دیگه روز زنه میگم کی میای میگه اخه کار اموزی دارم )دانشجوی یه شهر دیگست که ۶ ساعت فاصله دارن از اینجا(یعنی خدایی کار اموزی واجب تر از منه ؟ ما هر مناسبتی میشه حتما باهم میریم بیرون حتما برا هم هدیه میخریم اما الان چند وقته همش رو انجام میده صرف رفع تکلیف ، شما بگید چیکار کنم تا عادت نشه براش ، نمیخئام عادت کنه و فکر کنه هیج کاریم نکنه برای مناسبا مثل کادو و رستوران اشکالی نداره ، چجوری رفتار کنم نه سیخ بسوزه نه کباب