بعد از یه مدتی دوباره گفت که من از ازدواج کردن پشیمون شدم و دیگه نمیخوام ازدواج کنم منم گفتم هر جور که خودتون صلاح میدونین
حدود یه هفته گذشت و کلاسهای من بعد کنکور تیر تموم شد و من دیگه نمیدیدمش یه سری بهش پیام دادم چرا منو دوست نداری گفت حضوری صحبت کنیم منم قبول کردم به سری قرار گذاشت که خودش کنسل کرد و گفت کاری براش پیش اومده و نیومد یه سری من قرار گذاشتم و قرار شد بیاد ولی نیومد من بعد چهل دقیقه بهش پیام دادم که نمیای گفت نه نمیام ساعت الان مناسب نیست لطفاً پیام ندید من هم چیزی نگفتم و دیگه پیام ندادم و برگشتم خونه
فردا اون روز پیام داد خودش که میتونی ساعت ۷ بیای که من دیگه از دستش ناراحت بودم و گفتم که دلیل اینکه دیروز من رو معطل کردی چی بوده ؟
گفت من از اولش هم فقط معلم شما بودم ولاغیر بقیش هم توهمات و تخیلات ذهن شما بوده من اصلا نگفتم که می برای امر خیر مزاحم شما بشم
منم گفتم شما در جایگاهی نیستی که به من بخای بگید متوهم
بعد پولش رو براش واریز کردم و گفتم که انشاالله براتون پربرکت باشه
اونم تشکر کرد و آرزوی موفقیت کرد و ازم معذرت خواهی کرد و بعد گفت اگر شما اجازه بدین من برای همیشه ازتون خداحافظی کنم
منم دیگه جواب پیام هاش رو ندادم دوباره چند ساعت بعد پیام داد که نمیخوای خداحافظی کنی ؟ من بازم جوابش رو ندادم
تا امروز که دوباره خودش برام یه پیام فرستاده در مورد اخبار کنکور هنوز پیامش رو باز نکردم و جواب ندادم
آدم خوبی هست اخلاقش خوبه دکترا داره من خیلی عاشقشم باشگاه میره هیکلش عالیه نماز و روزه میگیره وضع مالیش خوبه ماشین داره خونه داره مغازه هم داره ؟ با همه شرایط من هم کنار اومده بود نمیدونم چی شد دوباره برگشت گفت من قصد ازدواج ندارم
به نظرتون الان باید چه واکنشی نشون بدم
اینم بگم من خیلی اذیتش کردم ولی اون همیشه کوتاه میاد
و از همه لحاظ ها از من سر تره