وقای تنهام در عین اینکه احساس سر حالی و خوبی و سبکی دارم ولی همش احساس نیاز ب جنس مخالف تکیه کردن ابراز علاقه شنیدن و ... دارم ...
اهل دوست پسر و اینا نیستم ولی وقتی با کسی شروع میکنم برا آشنایی ک بعدا ب نامزدی ختم بشه و .... یهو احساس خفگی محدودیت و دلزدگی میکنم
الان یک ماهیه با ی نفر در حال آشنایی ام. دیوانه وار دوستم داره لحظه به لحظه قوربون بلام میره در حد این یک ماه هم عملا ثابت کرده دوستم داره از چشاش هم میفهمم این حسو کاملا از لحاظ مالی حواسش بهم هست هر چی رو ک میگم اصلاح میکنه محل زندگی شرط و شروط ازدواج و ... همه رو هر چی من گفتم قبول میکنه
( اینا در حالیه کل دور و اشناها این آدمو به مغروری میشناسن )....
تاحالا چشم پاکی خاص و یا چشم ناپاکی خاصی ازش ندیدم ولی حس میکنم خیلی پاکه ....
ولی بازم لذتش فقط ی هفته اول بود برام بعدش عادی شده برام زندگی کسل کننده شده برام حالم بد نیستا اما اون احساس سبکی و خیال رتحتی تنهایی رو ندارم و اون ذوقیییی ک همه برا رابطه دارنو ندارم ...
نمیدونم چ مرگم شده بعد طلاقم ک چند سال پیش بود کلا خنثی شدم فک کردم بهتر شدم ولی انگار ن
چیکار کنم ؟