اوایل ازدواجم بود رفته بودم خونه جاریم سر سفره من و شوهرم و برادرشوهرم نشسته بودیم که جاریم داشت یه چیزی می آورد بالای سرم که رسید گفت وااااای رو سرت شپش هست سینی را گذاشت وسط سفره و شروع کرد موهای من را یکی یکی کندن و ریشه ی سفیدشون را نشونم میداد می گفت اینا شپش هستن.منم کلی گرخیدم و رفتم جلوی آینه نگاه کردم و گفتم باشه باید برم دکتر. اومدم خونه در حالی که خیلی ناراحت بودم که تو جمع ضایع شدم
دو روز بعدش رفتم دکتر و دکتر گفت خانم سرتون حتی شوره هم نداره مگه خارش دارید؟ گفتم نه...
خلاصه شپش نداشتم.
دیگه از اون روز به بعد تصمیم گرفتم خیلی خودمونی نباشم و سر سنگین رفتار کنم دفعه بعد که جاریم را دیدم خونه مادرشوهرم بودیم. خیلی رسمی باهاش سلام و احوالپرسی کردم. اونم سریع متوجه شد و رفت به خواهر شوهرم گفت من به مریم گفتم سرش شپش داره و حالا ناراحت شده و با من سرسنگینه.
منم گفتم اون قدیم بود که مردم شپش می گرفتن آخه الان کی دیگه شپش می گیره...
یهو گفت بی فرهنگ من منظوری نداشتم...
منم گفتم بی فرهنگ شمایی و...خلاصه یکمی بگو مگو کردیم و ما اومدیم خونه.دیدم چند تا پیام توهین آمیز برام فرستاده با این مضمون که تو انقدر بی فرهنگی که بیشتر از این ازت انتظار نمیره و شوهرم همیشه می گفت که نباید با تو ارتباط داشته باشم و من اشتباه کردم و ....که من جواب پیام هاش را ندادم.
دیگه با هم قهر کردیم و اون دیدن زایمان من نیومد و منم برای اون نرفتم.شد کینه ی چندین و چند ساله...
چند بار هم مادرشوهرم گفت آشتی کنید ولی من به خاطر پیام های بی ادبانه ای که فرستاده بود قبول نکردم.
به نظرتون کی بیشتر مقصر بود؟؟؟