2777
2789
عزیزم تلخه وحشتناکه ولی تا کجا میخای یادش کنی بالاخره باید به هر طریقی شده فراموش کنیاگر تنها بودی ب ...

من بچه نمی خواستم هر چی به همسرم گفتم بذار من آمادگی داشته باشم قبول نکرد به زور ...

سعیم می کنم شاید ی روزی داستان کامل زندگیم گفتم اون وقت مطمئنم بهم حق میدید که دلم بخواد بمیرم

عزیزم این طبیعیه که از مشکلات خسته شدی خیلی ها همچین افکاری رو داشتن مهم اینکه باهاش کنار بیای مرگ پایان نیست که بگیم تموم شد 

این زندگی زود گذره لذت ببر و گذشته رو فراموش کن 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

این اتفاق برای الانه یا سالها پیش

هنوزم عاشق خواهرم با اینکه خواهرم چندسال ازدواج کرده اونم با سختی و بدبختی با ی آدم به درد نخور فقط برای اینکه از این خونه بره

منم یه جور دیگه عذاب کشیدم و میکشم از دست خانواده ام...فقط خدای بالا سر میدونه

یه بار اینجا گفتم کسب باور نکرد عمق فاجعه رو 

همین قدر بهت بگم چندین ساله خواهر و برادامو ندیدم

نه فکر کنی یه قطع رابطه ساده بوده ها....نه خیلی فاجعه تر

ولی همه امیدم بچه هامن

تو فکر کردی اگر دخترت خداب نکرده بخواد بمیره ممکنه چه دردی بکشه؟مگه مردن به همین راحتیه؟

خودتو درمان کن بمون بالا سر بچه ات...خودت هم بکشی یه نامادری میاد بالا سرش




غرق در نیل چه اندیشه کند باران را...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792