ziiii مدیر استارتر عضویت: 1399/03/15 تعداد پست: 2557 عنوان توروخدابیایین بگین کارمن بدبوددعواکردم بچش 110 بازدید | 5 پست خونه مادرشوهرم مراسم بودپسرمن بچه اروم ومظلومی بچهای زیادی اونجابودن نوه عموهمسرم دختر۷سالس ۳سال ازبچم بزگتراون شب یکبارپسرمن اذیت کردچیزی نگفتم توآشپزخونه بودم دیدم بچم میگه نکن نکن باناراحتی نگاکردم دیدم افتاده جلودرودوستش دربادستش نگه داشت انگارکه نوه عموهمسرم هی درهل میدادازکرمش پای بچه من لای دربودتامن دیدبچم زدزیرگریه دردش اومده بودمادراون بچه داخل هال بودتودیدمن دیگ کفری شدم رفتم جلوتردربازکردم گفتم کی پشت درباعصبانیت گفتم نگارخب درهل نده دیگ خاله باتشرگفتم وبچم ک گریه میکردبغل کردم رفتم اتاق مادراوم بچه همون موقع بلندشدرفته کارمم بدبودشمابگین؟ 1404/05/02 | 16:09 1 نفر لایک کرده اند ... گزارش تاپیک نامناسب
دختر_ماه_شب_چهارده عضویت: 1402/10/28 تعداد پست: 725 من بودم مادرشو خودشو جلو همه جر میدادم شکسپیر گفت : ((شخصیت من یعنی من کی هستم؛ ولی برخورد من بستگی داره تو کی هستی))!>
maaaheee عضویت: 1401/11/30 تعداد پست: 1213 نه بعضی وقتا وقتی میبینی بزرگتر اون بچه چیزی نمیگه خودت باید یه تذکر بدی تا هم بچه بترسه هم مادرش یکم حواسش باشه
ziiii مدیر استارتر عضویت: 1399/03/15 تعداد پست: 2557 من بودم مادرشو خودشو جلو همه جر میدادم همسرم میگ خوب کردی فکرتومشغول نکن اخ بچش واقعابی ادب وبچه من واقعابدگریه افتاد