خودش امده شهرستان خودشو مهمون خالم کرده من باید ظرف بشورم من باید سالاد خورد بکنم خانوم فقط دور درست نگاه کنه بعد من دو ساله ازدواج کردم راهش ندادم خونم چون حسودی کرد چند تا از جحاز منو شکست منم راهش ندادم هی میشینه جلو جمع اینو منو راه نمیده خونش فلان آخه اینجا جای حرف های آنجا باید انتقام بگیره آدم نفهم نفهمه منم راهش نمیدم همین که هست
وا چرا شکست ظرفتو
خواهر آنقدر با هم بد ؟!مگه میشه
ی سر برو دکتر بد نیست
شاید از قصد نشکسته
ببین خیال خواهرته
الکی زد شکست !خوب جهزیه تو بابا اونم خریده ضرر به پدر خودش میزنه که
چقدر خواهرا باهم در جنگید چی بگم والا
شما که انقد باهم مشکل دارین چرا باهم مهمونی میرین اصلا؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
