من و خانواده شوهرم‌تو یه خونه زندگی میکنم مشکلات زیادی باهاشون داریم شوهرم خوبه پشتمه اما من از دلش میفهمم دلش پیش مامانه گیره نمیتونه از مامانه دل بکنه مامانه چونکه منو نمیخواست و شوهرم منو گرفت یجورایی دیگ دست از پسرش شسته دوس نداره پسرشو انگار از اون مادر سالاراست که باید حرف حرف خودش باشه و چون پسرش حرفشو گوش نداد کلا دیگ پسره رو گذاشته کنار محبتی بش نداره و دنبال اینه بین من و‌شوهرم جدایی بندازه من به شوهرم واس جدایی فشار نمیارم میخوام بزارم خودش خوب رفتارا بدشون ببینه دلش زده بشه تا بره ولی پسره هنوز به مادره کشش داره من چیکار کنم که شوهرم دست ازشون بکشه و بزودی مستقل بشیم ازشون جدا بشیم با شوهرم چه جور رفتار کنم که رگ خوابش بیاد دستم
سلام خواهرا
ختم ذکر لا اله الا الله گذاشتیم
لطفا هر کس هر تعدادی. می‌تونه بگه حتی چند تا
تعدادشم لطفا اعلام کنید بهم
اجرتون با امام حسین
من فقط اینو می‌دونم مردها با غر غر و دعوا کاری واسه آدم نمیکنن..فقط محبت و چاخان جواب میده... لااقل مردهای دور و بر من که اینجورین
چون شوهرم دوستم داشت قبول کردم
دیگ
از مادرش وخانوادش بدگویی نکن محبت کن چون احساساتی هست ولی زیاده روی نکن اندازه نگه دار
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
