دخترا خلاصه بخوام بگم تولد پسر داییم بود منم اینو یجورایی دوسش دارم به تازگی برادرشو عید از دست داده گفتم تولدت چی بخرم بعد کلی اصرار گفت ادکلن و منم با ذوق رفتم خریدم و دو روز قبلش بردم محل کارش تا تحویل بدم همون جلوی اونجا .
روز تولدش مادرش گفت که دختر خواهرم کیک پخته براش میگه بیا بریم سوپرایزش کنیم خاله پسرتو ... مادر منم که بشه عمه اش برا تولد این بچه شام پخته بود به من گفت شام رو ببر
من تا ده و نیم شب تو خیابونا پرررررسه که بالاخره مامانش بیاد خونه من این قابلمه رو تحویل بدم برم