سلام
امروز خودم و پسر دو سالم خیلی مریض بودیم مجبور شدیم صبح بریم دکتر.از اونجا رفتم خونه مادرم البته به اصرار شوهرم ..وقتی خونه نبودم مجبور شده ناهار نیمرو بخوره شب که ساعت ۱۰ رسیدم خونه فوری کته و تن ماهی گذاشتم که کوفت کنه ..حالا داد بیداد میکنه که چرا از خونه مادرت غذا واسم نیاوردی..بخدا اینقدر حال پسرم بد که خودم امروز لب به هیچی نزدم . سه تا آمپول خوردم..اصلا یادم نبود واسش غذا ببرم ..حالا فحش فحش کاری که من برات مهم نیستم ..