2777
2789
عنوان

دعوا با خانواده شوهر

750 بازدید | 49 پست

من با خانواده همسرم یجا رندگی میکنیم اونا ماشین ندارن بیس چهاری ماشین ما دست اوناست امروز من مریض شدم پدرشوهرم از بیرون اومد با شوهرم قهر بود رفتم بش گفتم کلیدا رو بده میخوایم بریم بیرون کلیدا رو پرت کرد سمتم من هیچی بهش نگفتم رفتم بیرون سوار ماشین شدم به شوهرمم نگفتم بعد یادم اومد کیفم جا مونده اومدم کیفمو ببرم در خونه پدرشوهرم اینا با لگد زدن باز میشه منم اعصابم خراب بود لگد بدی زدم حرصمو رو در خالی کردم جوری که مادرشوهرم پدرشوهرم برادرشوهرم زدن بیرون فک کردن کسی بشون حمله کرده الان تو خونشون که هستیم رفتاراشون بده کلا منو از اول نمیخواستن خودم حس میکنم قصدشون فراری دادن منه 

سرسنگینن من چه جور باشون رفتار کنم به همسرم بگم چه جور باشه باشون؟

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ای خدا کی قراره این زندگی کردن با خانواده ی شوهر یک جا تموم بشه همه ی بدبختی ها از همین باهم بودنا شروع میشه به نظر من مردی که نمیتونه از خانواده اش مستقل باشه نباید اصلا زن بگیره والا کشیدم که میگم.

زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی درک همین امروز است...................... من یک زنم پر از حس شیرین به دست آوردن ها و حس تلخ از دست دادن ها واما اکنون مادری هستم که دلخوش به طفلی که تمام تمام من است.

خب کارت زشت بوده

کار اون اقا که کلیدا رو پرت میکنه رومن زشت نیس ؟پسرشون هر روز میخواد باهاشون دعوا کنه من نمیزارم جو خونشون اروم کردم اینه جواب خوبیام؟؟؟

خب کارت زشت بوده

ببخشید کار اسی زشت بوده یا کلید پرت کردن پدر شوهره اون‌مثلا بزرگتره باید حرمت خودشو نگه داره

زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی درک همین امروز است...................... من یک زنم پر از حس شیرین به دست آوردن ها و حس تلخ از دست دادن ها واما اکنون مادری هستم که دلخوش به طفلی که تمام تمام من است.

😅😅😅هیچی همینجوری حرصشون بده تا یکی یکی سکته کنن بمیره ماشینم مال خودت میشه

الان شوهرم شب کاره مادرشوهرم ساعت دوازده شب زنگ زده مادرش خواهرش و دختر خواهرش که قبلا میخواستتش واس شوهرم و شوهرم نخواسته اوردتشون شب نشینی کنن منم خودمو زدم به خواب چراغ اتاقم خاموشه مشکل اینه باردارم دسشویی هم دارم چه غلطی کنم نمیخوامم باشون حرف بزنم سلام کنم 

شرایط داری خونت رو جدا کن 

غیر مستقیم از رفتارشون به همسرت بگو اگه منطقی فکر می‌کنه پشتت هست 

ولی قبل همسرت خودت دفاع کن از خودت که همسرت ما بین شما قرار نگیره که اونا انتخاب کنه 

خواستی گله کنی با همسرت دعوا نکن آروم منطقی بگو ناراحت شدم از رفتارشون 

دختر کوردم💛❤️💚 نمی‌دونم نخواست نشد یا خواست نشد❤️‍🩹

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز