خواب دیدم خودمو دوستام از یه مهمونی میودیم یهو رفتیم تو یه کوچه تنگ و تاریک اینا بعد دیدیم یه پسر بچه تقریبا ۱۳-۱۴ ساله اونطرفه با لباس مشکی انگار از هیئت اومده بود به دوستام گفتیم بریم پیشش سلام کنیم (نمیدونم چرا) یجوری انگار بهش اعتماد داشتم
بعد یهو طرف زد تو یه فاز دیگه گفت چطورید خوشگلا و اومد سمتون خواست دوستمو بگیره منم هول شدم دستشو گرفتم پرتش گردم زیر یه ماشین که با سرعت میومد قشنگ له شدنشو دیدم اول پاهاش له شد بعد بدنش بعد سرش
هنوز استرسش توی وجودمه چهرش تو ذهنمه