عزیزم زندگیا فرق داره
همین بغل مشهد برام با ارزش تر از تور اسپانیا مصر و دیوار چین و اسپانیا هست و ده ساله همین بغل مشهد قسمتم نمیشه
گریه و شب بیداریم ب خاطر خاطرات بد و وحشتناک گذشته هست
من ذاتا آدم بدی نیستم طاقت دل شکوندن و اینا هم ندارم
اینکه ی کاری از دستم برمیاد فقط بخاطر کینه و حسادت میخواستم انجام ندم حالمو واقعا بد میکرد
گلم میتونی یه جوری قضایا رو پیش ببری که همه فکر کنن که پیشنهاد اومدن اونا باهاتون از طرف شما بوده نه مادرشوهرتون
مثلا زنگ میزنید جاری جان یا برادرشوهرتون بگین شوهرم گفته دلم میخاد شما هم قسمت باشه بیاین باهامون
یا شوهرت زنگ بزنه به برادرش بگه من یا خانمم یا هر دو با هم تصمیم گرفتیم با هم همسفر بشیم
شاید اینجوری آروم تر بشی
می فهمم چی میگی منم اوایل ازدواج خیلی خواهرشوهرم همین مدلی دخالت می کرد برید اینجا فلاک کار بکنید منم لج می کردم
الان یه طرف ماجرا برادرشوهریه که برات خوب بوده حتما به گوشش می رسونه مادرشوهرت که من گفتم اینا شما رو نبردن و ممکنه یک دلخوری عمیق یا کینه درست بشه
من باشم اینبار و میرم منتها از دفعات بعد زرنگ باش هیچی نگید جایی رفتید سفر زنگ بزنید ما رفتیم
اره دقیقا
ما اردیبهشت می‌خواستیم بریم من یادم نمیاد گفته باشم شایدم گفتم یادم نیست
همسرمم پرسیدم گفت ن من نگفتم
بعد مادرشوهرش گفت اونجا بهتون جا هم میدم گفتم آره گفت پس ب برادرشوعرم جاریتم بگو ب خاطر جای اقامتتون میگم شما دارید دیگه اینا هم بیان
اگه خواستی بهشون بگو ولی اونجا هتل اتاق جدا بگیرید هرکی خودش بره حرم و بچرخه حتما چه قرار نیست اونجا همش باهم باشید....من با خانواده شوهر زیاد مسافرت رفتم ولی اونجا بیشتر با شوهرم دوتایی میریم میگردیم فقط موقع ناهار و شام همو میدیدیم..
