با بابام دنبال مترو می گشتیم از دکتر اومده بودیم سر کوچه بابام از یه خانومی اومد آدرس بپرسه همینطور که داشت خانومه توضیح می داد فهمیدم زن اکبر عبدیه که تو جوکر اومده بود سرچ کنید میاد
بعدش که خانومه رفت یه دو سه قدم من هیجان زده شدم بلند به بابام گفتم عههه بابا زن اکبر عبدییی
بعد فهمید
رفتیم جلو زد پشتم
گفت شک کردی آره خودمم
گفت من سنگینی بلند کردم چند جلسه میام فیزیوتراپی گفت حالا کسی به ما نگفت ولی من بهت می گم هیچ وقت سنگینی بلند نکن آسیب می بینی
خلاصه گفتم که شما هم سنگینی بلند نکنید
و براش دعا کنین