مادر شوهرم یک هفته پیش افتاد و پاش شکست دوتا دختر داره و ۳تا جاری هستیم دختر بزرگش مسافرت بود دختر کوچیکش اومد خونش و ازش پرستاری میکرد مام ی شب با شوهرم رفتیم ازش سر زدیم و اومدیم خونه..من به خاهر شوهرم چند بار گفتم هروقت خسته و شدی و کار داشتی برو خونت من میام پیش مامان مواظبشم خواهر شوهرمم میگفت باشه خلاصه یه روز گفت میتونی بیای گفتم آره میام حتما باز پشیمون شد پیام داد مهمون داره میاد اینجا من خودم وامیستم توام اگه خاستی بیا منم گفتم حالا ک تو هستی دیگه من اومدنم الکیه دیگه هم اون خودش واستاد و نگفت بیا بعد چند روز ک ما عروسا رو دید مارو شست گذاشت کنار ک چرا نیومدین ی شب بمونین اینجا پدر مادر من خیلی ب شما عروسا میرسنو فلا
مثلا جمع بست که اون دونفردیگه به خودشون بیان
نباید چیزی میگفت
چون شما خواستین برین خودش پیام داده نه
دلیلی نداره گلگی کنه
وظیفه شما که نبوده
ولی همسر باید به میمونده حداقل
خسته شده یه نفری خب ،اگه واقعا بهتون میرسن راست گفته سه نفرین حداقل سه تا عصر میرفتین !!!
اتفاقا فامیل میاد ،باید دکوری هم شده بری خودتو نشون بدی ،تجربه شخصیم بهت گفتم
و تعارف حتی جدی نزن ،اگه زمان یا وقت داری ،یسر برو ،و بگو هستم
اگر واقعا بهتون رسیده باید می‌رفتید خودتون
من بودم خیلی خونسرد میگفتم وظیفه داداشته عزیزم شمام خسته شدی مشخصه برو استراحت کن امشب داداشت اینجا میمونه
جدی دقیق همینو میگفتم
مادرشوهر من مریض شد شوهرم و برادرشوهرم نوبتی ازش مراقبت میکردن
من و خواهرشوهرم غذا میفرستادیم
میخوام بگم از پسرها هم کاربکشید
منم واقعا ناراحت شدم از رفتارش میگفت انقدی ک پدر مادر من به شماها میرسنو خوبی میکنن پدر شوهر مادر شورای ما اینجوری نیستن🙃 منم گفتم تقصیر خودته آخه منکه گفتم میام تو برو خونت استراحت ولی خودت قبول نکردی حالا چرا داری گله میکنی
بنظرتون کی مقصره؟؟
اون چه مسافرتی بوده که خواهر بزرگه هنوز برنگشته!
من مادر شوهرم عمل کرد یه ماهم نقاهتش طول کشید سه تا دختراش تمام کاراش و کردن و البته شوهر منم هزینه عمل و دارو هارو داد دیگه به من نه کاری داشتن نه انتظاری و یه هل پوکم حق گردنم ندارن و منم کاری براشون نکردم تا الان.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
