2777
2789

اول بگم که دلم ازش خیلی پره این چند روزه 

قبل بارداریم رفت واسه خودش و پدر و مادرش پاسپورت گرفت برن کربلا بعد جور نشد واسه من نگرفته بود میگفت تورو نمی بریم

بعد گفت تورو ببرم زن داداشام ناراحت میشن چون تو کار با داداشاش شریکه 

چند روز پیشم دعوامون شد کلی بد و بیراه بارم کرد که نمیزاری برم گفتم جهنم برو 

بعد امروز میخوان برن دیشب پول درست و حسابی نمیداد واسه پول تو جیبیم 

کل شبو هم قهر کرد خوابید باز من رفتم پیشش گفتم مسافره اشکال نداره ولی محلم نزاشت 

دوباره صبح پاشدم ساکشو جمع کردم گفتم پول بده بدم مادرت 

پول داد ولی دیدم جاری ها نمیدن ندادم 

بعد برادرشوهرم گفت دخترم خیلی ناراحته اونو هم ببرین شوهرم سریع گفت باشه دختره ۱۲ سالشه 

خیلی سر اون موضوع ناراحت شدم

منم دیگه پولی رو که داده بود بدم مادرش ندادم میخوام بگم یادم رفت

بعد به زور گفتن بیا ناهار نمی‌رفتم دو لقمه خوردم ۵ ۶ تا زن گنده اونجا شوهرم هی جلو اونا چشم و ابرو میاد پاشو جمع کن

سرمو انداختم پایین که صدام میزد پاشدم ظرف خودمو گذاشتم رو سینک اومدم خونمون

پشت سرم اومد دعوا که چرا کمک نکردی 

الانم قهره 

خیلی دلم به حال خودم میسوزه بغض داره خفم میکنه اما مجبورم چند ساعتی تا رفتنشون تحمل کنم 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

بهش بگو کربلا ب رفتن نیس ب شدن اگه ب رفتن بود شمر هم کربلاییه 

بگو با حق الناس تو گردنت میری پیش امامی ک گفت هر کی حق الناس تو گردنشه تو واقعه کربلا نباشه 

چجوری بعضیا اینقدر شمر میشن چرا زن باردار و باید مجبور کنه جلو بقیه دلا راست بشه 

چجوری ناراحتی زنش براش مهم نیس اما ناراحتی زنداداشاش اولویته 

انشالله ب حق روزای عزیزی ک میره کربلا بره و سلامت برگرده اما سرش ب سنگ بخوره و ادم شه

بهش بگو کربلا ب رفتن نیس ب شدن اگه ب رفتن بود شمر هم کربلاییه بگو با حق الناس تو گردنت میری پیش امام ...

خره چه میفهمه این چیزا چیه 

تازه باز فکر اوناست دید خیلی ناراحتم گقت ناراحت نباش برگردم بعد زایمان ۳ تا خواهرام هم برمیدارم میریم مشهد

گفتم من با اونا جایی نمیام

بخوام خودم با خانوادم میرم نخوامم جایی نمیرم 

یه ماه عسل نبرده منو

مادرمم گفته چیزی نگو لج میکنه آبرو ریزی میشه همه جا آبرومو میبرن که حسودی کرده و فلان


چقدر حرص خوردم

ببین جدا از زن باردار توقع داره کار کنه و سفره جمع کنه؟

شما نباید سریع برمیگشتی خونه

شاید خودتم یه سری رفتارای رو مخ داری

بعدشم اصلا صلاح نیست با اون وضعیت بری کربلا!!! 

اونم نباید زن باردارو تنها میذاشت و میرفت...

کلا بشینید سنگاتونو وا بکنید

چقدر حرص خوردمببین جدا از زن باردار توقع داره کار کنه و سفره جمع کنه؟شما نباید سریع برمیگشتی خونهشای ...

آخه هی میگفت پاشو کمک کن نمیزاشت بشینم 

بعد میگم که از نرفتن ناراحت نیستم میگم چرا وقتی عیب میدونست منو ببره عیب ندونست بچه برادرشو ببره‌؟

اون از من با ارزش تره یعنی انقدر حقیرم

خره چه میفهمه این چیزا چیه تازه باز فکر اوناست دید خیلی ناراحتم گقت ناراحت نباش برگردم بعد زایمان ۳ ...

عجب 

والا خاهر نذر و نیاز کن همون امام حسینی ک میره شفاش بده 

دوست عزیز تاپیک قبل کلییی همه بهت گفتن مقصر کیه باز پاشدی رفتی پیشش خوابیدی مسافر؟خب همین میشع انقدر ایشون دل و جرات داره دیگ این اقا همسر شما نیست برادر خواهرشه پسر مادر و پدرشه ولی مسولیت همسری کلا سرش نمیشه گویا اگر بتونی اینو حل کنی توش ک هیچی در غیر اینصورت به درد شما نمیخورد مگر اینک تو خودت حل کنی ک اول خانواده اش بعد شما

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز