پسر من از نوزادي تو اتاق خودش ميخوابيد
اصلا بد قلقي نميكرد
نميترسيد
بهش سايه هارو نشون داده بودم
اصلا ترسي نداشت
يه مدت من تو توالتم نميتونم برم
شبا شش هفت بار پا ميشه ببينه من كنارشم يا نه
من تو اشپز خونه باشم اون تو اتاقش با در بازم نميمونه مدامممممم ميگه ميترسم
تو دسشويي هر ثانيه صدام ميزنه يعني دو دقيقه بشه ميزنه زير گريه
عجيب غريب شده هرچي هم ميپرسم از چي ميگه همه چي
سايه ميگم مامان سايه ترس نداره ميگه كمد مثلا يا الكي الكي از همه چي ميترسه