دوستان من هروقت خونواده همسرمو دعوت میگیرم مثلا شام ساعت ۱۰شب میان ۱۱.۳۰میرن دست به سیاه و سفیدم نمیزنن.دیروز دعوتشون کردم ساعت ۱۰.۳۰اومدن مادرشوهرم گفت حالم خوش نبود پدرشوهرت گفت نریم گفتم نه بد میشه با یه حالت منتی که لطف کردن اومدن.بعد امروز از ظهر بلند شده از تهران تا کرج رفته مهمونی بدون اینکه حالش بد بشه.واقعا بااین رفتارشون منو نادید میگیرن با اینکه تو دعوتیام با یه بچه کوچیک و با اینکه شاغلم و دانشگاه هم دارم کلی براشون تدارک میبینم.شوهرم حقو میده به خونوادش یبار زنگ میزنم دعوت میکنم یبارم ساعت ۱۰زنگ میزنیم پس چرا نمیاین اونام با یه حالت منت دار میان
خب دعوت نکن مگه مجبوری؟؟ درک نمیکنم
بخدا مازوخیسم فقط اینکه خودتو با تیغ خط خطی کنی نیست اینکار تو هم با وجود شاغل بودن و درس داشتن مصداق بارز خودآزاریه
من بودم دیگه دعوتشوم نمیکردم
چه بهتر زیاد نمیمونن ازاین به بعدتشریفات نکن یه مدل غذابزار
دفعه دیگه زنگ نزن ساعت ۱۰. ببین اصلا میان؟؟
نه عزیزم لازم نکرده
خودم برای دوماه همزمان هم کارمند بودم هم دانشجو رسما سرویس شدم استعفا دادم
تازه منی که کارامو مامانم میکرد اتاقمو تمیز میکرد غذامو میپخت مجردم
تازه من مثل تو شوهر و بچه هم ندارم
چرا با خودت اینکارو میکنی؟؟ به نظرم انقدر دعوت نکن که یا خود شوهرت دعوتشون کنه یا خودشون زنگ بزنن بگن دلمون تنگ شده میخوایم بیایم
عبرت بگیر خواهشا
ادم مهمونی میگیره دو ساعت بهش خوش بگذره نه اینکه انقدر اذیت بشه
دیگه خودت میدونی
چی بگم والا شاید خودتم خوشت میاد سختی بکشی
سختی فیزیکی منظورم نیست به لحاظ روحی میگم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
