يكماهه عقدم
ب صورت سنتي باهم اشنا شديم
خداروشكر اخلاقش خيلي خوبه
رفتارش خوبه دستو دلبازه مهربونه و بشدت حامي
اما ي سري چيزارو متوجه شدم مثلا وقتي ازش ناراحتم اون هم از اينكه ناراحتم كرده حالش بد ميشه و مياد چندباري معذرت خواهي ميكنه و حتي گريه ميكنه
ولي وقتي ناراحت ميشه هيچ صحبتي نميكنه فاصله ميگيره و بعد دوباره برميگرده شوخي ميكنه انگار هيچ اتفاقي نيوفتاده
از جروبحث فراريه ب طوري كه اگه بخواي راجب مسئله ايي باهاش صحبت كني فكر ميكنه داري باهاش بحث ميكني واكنش بدي نشون نميده ميگه كلا بحث نكنيم هركاري بخواي ميكنم
دوست نداره كسي ازش ناراحت بشه حتي اگ حق باخودشه كوتاه مياد اجازه ميده بقيه از اين رفتارش سوء استفاده كنن
الان مدت كميه ك خيلي بهم وابسته شده و در طول روز كم كمش چهارساعت زنگ ميزنه حرف ميزنه باهام شوخي ميكنه و سر به سرم ميزاره اخر صحبتاش ازم معذرت خواهي ميكنه ي وقت از شوخياش ناراحت نشده باشم
اين مسائل رو اكثرا ب نفع خودشون ميبينن اما من دلم نميخواد ك شخصيتش شكننده باشه الان ازش خواستم بريم مشاوره و خواستم باهم بريم اما گفت ما مشكلي نداريم بخوايم بريم اگه بخوام راجب چيزي صحبت كنم بايد خيلي ساده بيان كنم ك متوجه بشه منظورم چيه