2777
2789

کلاس هفتم اینا بودم به شدت جوگیر عاشق این بودم که از مدرسه تنها برمیگشتم خونه 

یه روز یادمه انقد تو حال و هوای خودم بودم که با سر رفتم تو در شیشه ای یه مغازه😑😑😑😑

وای خیلی ضایع بود فک کنید موقعی که مدرسه ها تعطیل شده بود همه جا شلوغغغغ بعد دقیقا رو به روی همون مغازه چند تا پسر وایساده بودن اب شدم رفتم تو زمین

همه پشماشون ریخته بود فقط یادمه یکی هی بهم میگفت خوبی؟

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

منم یه بار تو پاساژ داشتم مغازه ها رو نگاه میکردم پله جلومو ندیدم با کله رفتم و ویترین شکر خدا نشکست و تا چند لحظه هنگ بودم مغاره داری از من هنگتر بود🥴🥴🤭🤭🤭

بخاطر اینکه تا شب به گوشیم دست نزنم ،از صبح گذاشتمش تو کمد و الان خودم کجام؟ تو کمد  

یبار سوار سرویس بودیم یکی از بچه هامون اون روز هماهنگ کرده بود خودش برگرده بعد داشت جایی میرفت خوشحال بود عقب عقبی راه میرفت برای ما دست تکون میداد با کله خورد به این صندوق صدقه های خیابون😂 رانندمون به شوخی میگفت حقشه تا اون باشه از اینکه با ما نمیاد انقدر خوشحال نباشه

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز