دختر دایی خودم بود شوهر معتادش تو خونه میخوابید اون میرفت کار میکرد
با درامدش خونه و ماشین خرید بعد چندین سال شوهره سر عقل اومد و رفت دنبال کار شش ماه نشد سرطان گرفت و فوت شد اما دختر دایی من بعد شوهرش خیلی زندگیش بهتر شد با اینکه با همه این سختیا ساخت و شوهرشو دوست داشت