فقط برای درد و دل مینویسم خیلی زیاد دلم شکسته
نمیدونم این زندگی واقعا ارزش داره یا نه که یه بچه رو هم بدبخت کردم
شوهرم خیلی بچه ننه است
زمستون وقتی که باردار نبودم رفت پاسپورت گرفت واسه پدر و مادر و خودش واسه من نگرفت یعنی کلا قصد بردن منو نداشت
از قصد گذاشتن وقتی که وارد ماه ۸ شدم برن که پیش مردم بگن نمیتونست بیاد نبردیمش
امشب بهش گفتم مگه من خانواده تو نیستم میگه تورو میبردم چون زن داداشام و خواهرام نرفتن بد میشد چون شریکیم
نمیخوام کاری داشته باشم چون همش دو روز مونده تا رفتنشون
ولی خب بغض کردم هیچ چیزی خوشحالم نمیکنه