من 21 سالمه و دانشجو هستم
ولی دیگه هیچ حسی ب چیزی ندارم
نه خوشحال میشم نه ناراحت
البته قبل از این خیلی ناراحت بودم همیشه و گریه میکردم
یذره انگیزه مثل دخترای دیگه تو وجودم نیست
که به خودم برسم ؛ خودمو دوس داشته باشم یا هرچی
من خیلی خستم
اصلا هم نمیدونم با این وضعیت باید چیکار کنم
خوشی زده زیر دلت
منم اینجوری شدم همش میگم کاش جای فلانی بودم یا خیلی بی قرار شدم میرم یجایی میگم کی میریم خونه فلان از علائم افسردگیه زیاد جدیش نگیر قرص ضد افسردگی بخور
چی شد اینطوری شدی؟
راستش اره شدیدا...تا حدی ک نوشته رو قبرمم رفتم انتخاب کردم..تا حدی ک خیلی وقته راجب مردنم حرف میزنم..حتی فامیلمون میخواد بره کربلا..گفتم برام خاک کربلا میشه بیاری گف چرا؟ گفتم میخوام بریزن رو کفنم وقتی گذاشتنم تو قبر..
واقعا چن وقته فک میکنم تمومه
چه مشکلی داری توی زندگیت عزیزم؟تو که تازه اول جوانی هستی...
یه مدت مادرم خیلی اذیتم میکرد هی هرروز که تو هیچی نیستی چاقی به درد نمیخوری ؛ به اینکه هیچکدومو نیستم
با یه پسره آشنا شدم ؛ یجوری بهم بی محلی کرد و رفت دنبال دخترای دو روزه ک هنوز تو ذهنمه ؛ فقط چون نذاشتم ازم سواستفاده کنه
یه حسی بهم میگه اره به درد نخورم
عزیزدلم هنوز خیلی کوچولویی برای این افکار،حق نداری ناامید بشی، دیگه بعضی مامان و باباها متأسفانه بلد نیستن فکر میکنن با این حرفا و سرزنش کردنا بچه ها تلاش میکنن برای به دست اوردن موقعیت های بهتر...به دل نگیر اونا هم از پدر و مادرای خودشون الگو برداری میکنن و یه راه اشتباه رو ادامه میدن...
در مورد اون آقا پسر،بهترین کار زندگیت رو کردی که نزاشتی سواستفاده کنه ازت و تو اتفاقا خیلی شجاع هستی و مث این دخترای دم دستی نیستی ،به خودت افتخار کن...تو این سن دختری که اینقدر ماشاالله عاقل باشه کم پیدا میشه...
