بابام صبح از ساعت 3تا ده صبح میره بعد از 12تا هشت شب میره بعد میاد خونه مامانم که قرص تریاک میخوره همش چرت میزنه یعنی چای میخوره میخواست غذا میخوره اون روز دیدم سرش تو قابلمه غذاست خوابیده من چیکار کنم دو تا خواهر دم بخت ی نوجوان داریم خونه خواهرام اگه ازدواج کنن بابام دیگه گوسفند نمیره اونم که دریغ از یدونه خواستگار