بر اساس حس شیشم و حدسم
اول اینکه شیرین حامله است
دوم اینکه امیر خودکشی میکنه و هیچوقت نمیفهمه که شیرین حامله هستش
سوم اینکه بعد مرگ امیر تازه نامه سعید میرسه به دست شیرین و به خاطر بچش خودکشی نمیکنه وگرنه اینم میکشت خودشو
اسم دخترشم میزاره نورماه
و ته داستان همه این اتفاقا رو شیرین داره واسه دخترش نورماه تعریف میکنه
مریمم یا میمیره یا میره تیمارستان