دوستان تاپیک قبل گفتم اما باید اضافه کنم یسری چیزارو
من و شوهرم بعد از هفت هشت ماه دیروز رفتیم خونه خواهر شوهرم،من هر وقت میان سنگ تموممیذارم ،فلافل درست کرد ناهار درصورتی ک دیشبش کبرادرشوهرم اونجا بود مرغ وچلو گوشت درست کرده بود
به شوهر منم گفته بود بیا شوهرم گفته بود نمیرسم بیام جمعه میام
خلاصه ظهر ب این شکل گذشت ما قصد شب موندن نداشتیم ولی گفت باید بمونید پاشد قیمه از تو فریزر دراورد گرم کرد
دیگه اینو ک دیدم به شوهرم گفتمبنظر من نمونیم بریم
در صورتی ک ادعا داره شوهر منو خیلی دوست داره هی زندگیم نفسم دردت بجونم
بعد اینم مطمینم جلو اون یکی جاریام فلافل نمیذاره
من ناراحت شدم حق دارم یا نه؟
قبلا پیش اومده غذای ساده بذاره اصلا ناراحت نشدم ادم واسه شکم جایی نمیره اما بعد از هفت هشت ماه ک هی میگفتن چرا نمیاین بیاین خونمون رفتم اینجوری شد
اینم اضاااافه کنم گفتیم دعوت بودید خودتون نرفتید ما دعوت نبودیم خودمون چند روز قبل زنگ زدیم گفتیم اخر هفته میایم اخر هفته زنگ زد ک پنج شنبه شب بیاید ما گفتیم نمیتونیم
بیایم اصرارکرد شوهرم گفت اطلاع میدم حالا