همین دیگه.نمیتونم حسمو ثابت کنم.معمولا هرچی حس میکنم درست درمیاد.
من واقعا مخالفم.
حتی به خانواده شوهرمم گفتم
تازه من حسممیگه پسره اینو نمیگیره چون هی تخریبش میکنه جلوی ما.حتی اگرم بگیرتش باز من دوس ندارمرفت و آمد کنم.من تاحالا شالمو جلوی این پسره برنداشتم.این دختره جلو شوهر من شالشم میفته انگار نه انگار.قانون خونه من اینه که شال سرش باشه.بقیه جاها به خودش مربوطه.درضمن لباساشم ناجوره و خودشمچاقه.
خانواده شوهرم عقل درست و حسابی ندارن که.پشت سرش بد میگن.تو روش میخندن.
مخصوصا مادرشوهرم.دختره رو میبینه از من بیشتر تحویلش میگیره.حال خانوادشم میپرسه.اونوقت من که ۱۲ ساله عروسشم سر زبونی احوال پرسی میکنه باهام.
با من باشه اصلا تو خونمراهش نمیدم.