انقدررررر از اومدن اینا حرص خوردم که کم مونده بود با شوهرم دعوام بشه.
پسره برمیداره دختر رو میاره خونه فامیلش.
شوهرم و خانوادشم روشون نمیشه بگن نیاید.تحویلش میگیرن اونم پررو شده.
من که عروسشونم انقد راحت نیستم باهاشون.
من چند بار جواب تلفنشونو ندادم.
چند بار دعوت بیرون رفتن باهاشونو رد کردم.
سرد برخورد میکنم
ولی از رو نمیرن.