من دهه شصتم، ما فقط اطلاع میدادیم به خانواده، حتی با همسرم دوست بودم، رفتنی به مامانم میگفتم باهاش میرم کجا و تقریبا کی برمیگردم، خیلیییییی خوب بودن و هستن مامان بابام عاشق شونم همیشه حامی بودن ولی همسایه و فامیل آره واقعااااا اذیت میکنن حتی الان تو مراسم خاکسپاری شوهر خاله و
خاله و بکن تذکر داد مانتو ت خیلی کوتاهه من چای میخوردم هنوز میخواستم قورت بدم بعد یه چیزی بگم یا نگم
مامانم شروع کرد عروستو جمع کن سر خاکسپاری شوهرت که میشه پدرشوهرش رفته کاشت ناخن لاک زده به دختر من چیکار داری🤣🤣