داستان در مورد یک خانواده سه نفره هست.
«غلام» پدر خانواده، «علی» پسر ارشد او و «رضا» پسر کوچکتر.
غلام به انواع مواد مخدر سنتی و صنعتی اعتیاد داره و دائم الخمره و شغلی هم نداره و با پول باد آورده زندگی میکنه.
غلام هر شب زنهای خیابانی رو به خونه میاره و باهاشون رابطه داره.
«علی» از همسر اول پدرش هست.
مادر او زنی معلم و بسیار بافرهنگ بوده و خانواده ثروتمندی هم داشته.
اما به خاطر رفتارهای غلام در نهایت دق مرگ میشه.
علی تو یه کتابفروشی کار میکنه اما چون شدیدا پایبند اخلاقیاته نمیتونه با رفتارهای زننده پسر صاحبکارش کنار بیاد و در نهایت اخراج میشه.
خانواده مادری علی در زمان جنگ از ایران مهاجرت میکنن و اموالشون مصادره میشه ولی غلام با موذی گری موفق میشه تمام اون اموال رو تصاحب کنه و در حال حاضر تو یک منطقه اعیان نشین تو یک خونه ویلایی بزرگ زندگی میکنن.
کهنگی خونه از یه طرف و شلختگی افراد خونه از طرف دیگه، این خونه رو به یک زباله دونی تبدیل کرده، جوری که دیگه حتی خودشون هم رغبتی به زندگی در این مکان ندارن.
«رضا» پسر کوچکتر خانواده هست و به گفته پدرش، مادر او زنی خیابانی بوده که در نهایت هم به غلام خیانت کرده و با معشوق خودش از ایران متواری شده.
به همین دلیل غلام مدام به رضا یادآوری میکنه هنوز مطمئن نیست پدر واقعی رضا باشه!
رضا بصورت پاره وقت در یک بنگاه املاک کار میکنه.
علی که از زن بارگی پدرش نفرت داره، علیرغم بالا رفتن سنش، همچنان نمیتونه با هیچ زنی ارتباط برقرار کنه.
البته برادرش رضا هم دست کمی از اون نداره.
و هر دو آرزوی مرگ پدرشون رو دارن و حتی رضا گاهی نقشه قتل پدرشون رو هم مطرح میکنه که با ممانعت علی مواجه میشه.
رضا از پدرشون میخواد رضایت بده این خونه رو بکوبن و آپارتمان بسازن تا یه سرمایه ای ردیف کنن و بتونن برن دنبال زندگی شون.
اما پدرش که بسیار دیکتاتور و لجبازه مدام بازی در میاره و قبول نمیکنه...