اصلا خودش و بچه هاش برام مهم نیستن
اما اون دائم به بچه های من گیر میده توی جمع مثلا میگه چرا اب زیاد خوردی مواظب باش فلان چیز خراب نشه
چرا اینجوری کردی چرا فلان کردیر
پاشو بچه هاتو جمع کن
یا مثلا امروز خونه داییم بودیم داشتیم حاضرمیشدم بریم بیرون یهو گفت چقد شکمت بزرگه
یا همش میگه چقد چاقی درصورتی که حودش چاقتره ولی قبول نمیکنه
منم اصلا جوابشو نمیدم چون میدونم جواب بدم ی چیز دیگه میگه
اما عصبی میشم چکار کنم
خواهرا این حرفارو معمولا راحت به هم میگن چرا تو بد برداشت کردی...البته من و خواهرم بچه نداریم ولی راحت به خم میگیم چاق شدی و این حرفا 😂
بگو تو با این هیکل نظر ندی سنگین تری واااااا😒😒😒
یا هرچی گفت جوابشو بده چون داخل جمع یا یه مجلس مهم تخریبت میکنه ابروت میره خواهر
چون خواهرم گروه زده تو روبیکا همه رو دعوت کرده جز من
با من رفت و امد نداره چندبار دعوتش کردم خونم اما انگار نه انگار منو دعوت نکرده تازه بعد مهمونیم بهش توی ظرف غذا دادم که بعد ظرفمو برام نیاورد برده خونه مادرم انداخته که خودم برم بیارم
چون هر کاری من میکنم اونم تقلید میکنه
چرا باهاش میری اون ور این ور
چرا بهش اهیمت میدی
تو به خودت و بچه هات برسی اون دیگه جرئت نمیکنه بهت گیر بده
وقتی میگه چاق شدی بگو اونی که باید بپسنده پسندیده یا بگو شوهرم اینجوری بیشتر عاشقمه دوست داره تپل بشم دائم بهم میرسه و خوراکیای مقوی میخره
برای بچه هاتم حرفی زد بگو خودم بهتر میدونم چیکار کنم و چجوری بچه هامو تربیت کنم شما فکر بچه های خودت باش جوش من و بچه هامو نزن
حسوده
[QUOTE=388726058]چرا باهاش میری اون ور این ور چرا بهش اهیمت میدی تو به خودت و بچه هات برسی اون دیگه جرئت نمیکنه بهت ...[/QUOTEتوی مهمونای خونوادگی اونم هست نمیشه که بخاطر اون هیجا نرم
بعدم من کاری بهش ندارم اون همش به منو بچه هام گیر میده مثلا یکی از فامیلا از دختر من تعریف کرد گفت چقد دخترت خوشگله منم گفتم اینا سمت شوهرم همشون خوشگلن یهو گفت چقدم زشته دخترت
یا مثلا من مجرد بودم میرفتم سرکار منو مسخره میکرد که تو گشنه ای میری سرکار اما خودش الان با سه تا بچه میره سرکار
هر چی گفت بگو کور نیستم میبینم. بهتره خودت یه ایینه بزاری جلوت. در مورد بچه هاتم بگو. تو برو بچه های خودتو تربیت کن بچه هام ناماذری خواستن میسپارم به تو
این‌جیزا تو روابط بین خواهرا نرماله
