شوهرمم قسم خورد من نگفتم
اگه فرداشم خواستم ببینمت بدلیل این بوده شمارتو بگیرم اجازه بگیرم ببینم راضی هستی بهت پیام بدم یا نه
منم گفتم اوکی
اما ذهنم مشغوله
بچه ها بازم میگم بارها و بارها یقه شوهرمو گرفتم گفتم چرا اینو به مادرت گفتی شوهرمم تکذیت میکنه حتی قسم میخوره من نگفتم
نمیدونم کی دروغ میگه کی راست
خب باید بشناسیش ...خودت یکم هوش بخرج بدی متوجه میشی این اخلاقای خاله زنکیو دارع یا ن...یه سری چیزارو لازم نیست مستقیم متوجه شی..همینی ک کلیت رفتار اون آدم دستت میاد میفهمی ممکنه همچین کاری ازش سر بزنه یا ن
به نظرم یه بار که داشت این حرفها رو میزد.....
صاف تو چشماش نگاه کن .. با بی تفاوتی و با خونسردی تمام بگو مادر جوننننن فلانی جووون زیاد ازین حرفا میزنه .. پشت سر شما هم انقدررررر به من میگه
حالا خودشون و ببینی شبیه دبه خیارشور میمونن😑 یکی از خواستگارای منم فکر کنم به همین دلیل منو رد کرد تو دلم گفتم اون چه اعتماد به نفسی داره
قدش تقریبا پنج سانت از من بلند تر بود.موها کم پشت.پوستش افتاب سوخته و دندوناش جرم گرفته و....اوق خدا
با شوهرت دعوا نکن تورو خدا چقدر ساده ای تو تاپیک قبلی هم گفتن نکن که
انتظار داری ما اینجا بگیم حق با تو ء برو بزن در گوش شوهرت؟ انقدر بیکاری که دنبال اعصاب خوردی میگردی؟
الان باید دنبال راه حل باشی که با مادرشوهرت چیکار کنی
بچه ها من با برادر شوهرم خیلی صمیمیم
نه اینکه خیلی جلف صمیمی باشیمااا نه ولی مثلا منو شوهرم بحثمون میشه پادرمیونی میکنه شعورشم از همه بیشتره
بنظرتون یه جوری یواشکی ازش بپرسم؟؟؟
