بیاید براتون ماجرای یک قتلی رو تعریف کنم

اینم میگه باشه به کسی نمیگم

حالا این یهو 

با محنا هم دقیقا دو هفته بعد آرتمیس میره دوست پسرش میشه مخ محنا رو میزنه

یعنی همزمان با دوتا دوست صمیمی بوده

به محنا هم برمی‌گرده چی میگه؟

میگه این دوستت آرتمیس چشمش ب منه دنبال منه بگی بهش میاد بین ما دوتا رو خراب میکنه به هیچکس از دوستای مشترکتون و آرتمیس نگو

اینم میگه اوکی باشه

بیا بقیشو بگم

خلاصه 

دو سال یا این دوتا بوده

تا این پیش آرتمیس بوده این محنا زنگ میزنه

محنا رو سیو کرده بوده ابوالفضل (که مثلا رفیقشه)

این دوباره زنگ میزنه این محنا عه پا می‌شه شماره رو نگا میکنه می‌بینه ععععع این ک شماره رفیق صمیمیم عه😐

شماره اش رو حفظ بوده

خلاصه.

اون موقع میزاره میره به پسره میگه بیا باهم حرف بزنیم

بعدش این پسره پا می‌شه به محنا میگه ابن دوستت آرتمیس با من قرار گذاشته😐😐

این محنا اسگل هم باور می‌کنه چون فکر میکرده از قبل دنبال دوس پسرش

پسره میاد جلو در خونه آرتمیس اینا

اینم میگه اوکی پا می‌شه میره

پسره اینو می‌بره ساختمون خودشون

این دختره رو می‌بره بالا پشت بوم نمی‌خواسته کسی ببینه تو راهرو 

یهو آرتمیس می‌بینه عععع محنا جان اینجا هم هست

محنا اینجا شروع می‌کنه فحشششش هرچی هست میکشه ب آرتمیس که تو چشمت دنبال دوست پسر منه

بعد یهو برمی‌گرده میگه ننت فلان فیسار (مادر آرتمیس فوت شده بوده)

این آرتمیس عصبی می‌شه میاد محنارو بزنه

پسره یهو ارتمیس رو هل میده عقب😐

آیت از ساختمون پرت می‌شه پایین فوت میشه

اینجا تازه نقش اون اکیپ رو می فهمین

این زنگ میزنه به این دختره ثمین 

همهمه چیو تعریف میکنه چون دوستش بوده فکر میکرده میتونه کمکش کنم

ثمین هم پا می‌شه همون لحظه پیام میذاره به همه میگه

حالا مینا برمیگرده میگه که تو لوش نده رفیقمون بوده

ثمین هم خودش زنگ میزنه ۱۱۰ همه چیو میگه 

اینا فراری بودن  خونه مینو اینا قایم شده بودن شهرام و محنا

ننه مینو میفهمه پا می‌شه خودش میره بیرون زنگ میزنه ۱۱۰ میگه به من چه

اکیپ اینا کااامل میپاشه

الان ثمین افسردگی گرفت خودش بخاطر فوت آرتمیس 

این شهرام حکمش دیه کامل باید می‌داد به اینا و ۳ سال زندان تعزیزی گرفت 

ولی خانواده دختره رضایت ندادن نتونست تعلیق کنه

این دختره محنا هم ۱/۵ سال توی کانون اصلاح تربیت خورد