با اقای مجازی دوستمرابطمون یکم صمیمی واحساسس شده بود اسمش فرزاد بهم میگفپیام دادنت خوشحالم میکنه یا میگفت وقتی قهریم و نیستی پیامای قبلمون میخونم این اقا یه پسر ۱۱ ساله داره با مشکل لوسمی نوعallکه فعلا کنترل شده منم جدا شدم مث اقا و یه دختر ۱۸ ساله سالم دارم یه روز........ ...:
یه روز که داشتیم حرف میزدیم بحث چی شد گفتم خب ما دوست مجازی هستیم ارتباطمون مجازیه
گفت واقعا تو برداشتت اینه و یه جملاتی گفت که یعنی ما حقیقی هستیم اینا
گذشت پریشب من حالم خوب نبود و وسط چت کردن معمولی خوابم برد
البته قبلش هم درمورد علی همس.ر سابقم حرف زدم اخه پیام داده بود نوشته بود ریحانه قدش اندازع خودت شده یا کوتاهتره .منم به فرزاد گفتم که امیر چه دلخجسته ای داره اینو نوشته
هیچی نگفت فرزاد دیگع بعدشم من یکم که حالم بد بود زود خوابیدم
صب بیدار شدم رفتم دکتر دیگع مث قبل سلام صبح بخیر برای فرزاد نتوشتم.کلا خب همیشه من مینوشتم ایندفعه دیگه نشد تا ساعت ۱۰ صب دیدم فرزاد👀👀👀اینارو فرستاده
منم نوشتم اومدم پیش دکتر امروز نرفتم سرکار
دیدم اصلا نگفت چرا رفتی دکتر مگه چی شده هیییچی تا ساعت ۵ عصر نوشت دکتر برا چی
صبح دیدم برات مهم نبود که چرا رفتم دکتر. حرفهات با رفتارت خیلی فرق داره. تو همیشه ادعا میکنی که رابطهمون خیلی حقیقیه و مجازی نیس اما توی این موقعیتها میبینم که چقدر این حرف با عملت فاصله داره. هزار بار اینو ثابت کردی ها، ولی من باز یادم رفت. نمیخوام فکر کنی به بودنت احتیاج دارم، ولی فقط فهمیدم که توی حرف زدن خیلی مهارت داری،
این جواب داد:آها خوبه خوبه به من احتیاج نداری این عالیه
منم دیگه جوابش ندادم که گفت برو حله
منم مسدودش کردم